نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

حاشیه نوشت

سلام سلام
خووووبین؟ خوشحالم که برگشتین....خیلی.
و اما در حاشیه سفر اجباری به دبی برای دیدن برادری که به دلیل مشکل سربازی نمیتونه بیاد ایران:
*با مادر جان رفتیم دفتر پلیس +10، اون هم وسط  ملتی که برای گذرنامه واسه عراق اقدام می کنن. با این چادر و این هیبت به جان خودم به عقل جن هم نمیرسه این وسط ما داریم واسه دبی گذر می گیریم!
* به عکس مامانم ایراد گرفتن که همون عکس گذرنامه قبلیشه. دیگه مجبور شد بره عکس بگیره. آقای عکاس از مامانم می پرسه واسه کربلا می خواین یا عمره؟ مامان من این شکلی بود: طفلک تو رودرواسی مونده بود آخرشم نتونست بگه دبی. گفت هیچ کدوم!
*یه جوریم. دلم می خواست دوستام هم تو این سفر بودن. دلم می خواست به جای این که این همه آدم بکشیم بریم دبی داداش جان می تونست بیاد. توفیق اجباریه دیگه!

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان فرنیا شنبه 15 آذر 1393 ساعت 14:29 http://FARNIAGOLI.NINIWEBLOG.COM

بهرحال انشالله بهتون اینقدر خوش بگذره که دیگه از این به بعد همش هوس چیزهای تحمیلی کنین
سوغاتی یادتون نره

واقعا امیدوارم خوش بگذره. چشم. سوغاتی مجازی رو هستم.

مامان فرنیا چهارشنبه 12 آذر 1393 ساعت 12:13 http://FARNIAGOLI.NINIWEBLOG.COM

میگما برعکس شما من اینقدر دلم میخواد یک سفر برم دبی ترکیه یا ...ایکاش این داداش من بود تا به بهانه ایشون هم که شده یک سفر نصیبم میشد قبلا کارم یکجوری بود که ماموریت بهم میخورد دبی و مالزی رفتم از شانس بدم اوضاع اقتصادی جهانو تحریم ها دست به دست هم داد و کارم تغییر کرد حالا همسری باز هم میره ماموریت اما من خیلی دلم میخواست میتونستم برم با اینکه یک دختر دارم که اگر برم ماموریت تنها میشه اما بازم دلم خارجه میخواد اخه خودمون که پولمون به این جور مسافرتها نمیرسه

می دونین قضیه چیه مامان فرنیا؟ قضیه اینه که یه جورایی این سفر بهم تحمیل شده و من از چیزای تحمیلی خوشم نمیاد. هرچند بهشت باشه
ولی خب می ریم حالشو می بریم. آخی چه کار باحالی دارین خب.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.