نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

کوله باری بر دوش افق

سرخ و آتشین ..

خسته بر زمینش می گذارد

و آنگاه است که خورشید غروب می کند


سلام سلام

من اومدم

با گرد راهی بر دوش... بلی. نمیدونم چی شد یوهو فهمیدم مدرک لیسانسم گم شده در نتیجه بدوبدوانه رفتم....مشهد!

هرچند یه بار بیشتر حرم نشد برم اما جاتون خالی... مخصوصا لحظه ورود خوب بود...هرچند خروجش.... دیگه اون جور که باید زایر خوبی نیستم. به بزرگی خودش میبخشه....هرچند! میدونم واسه خودم نگرانه... راستی یاد همه وبلاگی ها هم کردم مخصوصا خواننده ها و گولو

رفتم دانشگاه...مردد بودم دکترا برم یا نه...دوستام رو دیدن و اونا هم من جدید رو... می گفتن باور نمیکنن من خشن عروس شده باشم. نشستیم رو چمنهایی که 9سال پیش روشن باهم آشنا شده بودیم و چایی با طعم خنده و کاکوتی خوردیم. 9سااااال پیش! باورم نمیشه.

آقای همسر هم هرازگاهی پیام و زنگی... خدایا اصلا دلم نمیخواد از من ناراضی باشی وقتی باید شکر کنم. منو ببخش لطفا

سلام سال نو

سلام

من اصلا خجالت می کشم بنویسم با این همه غیبت

مدتهاست از زندگی خودم غایبم. مدتهاست جریان روزگار می ره و من توش دست و پا می زنم . تنبل تنبل خودم رو سپردم که غرق بشم. از خودم توقع این همه بی حاصلی رو نداشتم. عمرم داره میره و من باید این رو بفهمم.

سال جدید، جدید بود. اولین حقوق مرتب رو دریافت کردم و .... بله گفتم به مردی که انتخابش شاید خیلی طول کشید اما امیدوارم خوب بوده باشه. برای خوشبختی اش با آدم تنبلی مثل خودم نگرانم. دعامون کنید.

خدایا! خودت می دونی ...فقط خواستم ...یادت هست.یادآوری هم نمی خواد.

دوستتون دارم