کااااااااااااااار
سلام
یه کار موقتی گرفتم بالاخره. ترجمه ی یه کتاب با استاد مربوطه ی پایان نامه..... خوبه... بد نیست... راضیم فعلا...
موهایمان را کوتاه نموده ایم... امیدوارم ملت پیام این انتخابو درک کنن! یعنی فعلا دست از شوهر دادن ما بکشین .. ما هنوز با خودمون یه خورده حسابایی داریم...
من کم نمیارم....
سلاااااام سلام...
فکر کردین چون وبلاگم آمار بازدید کننده ی نجومی نداره من رفتم و قهر کردم؟ فکر کردید من دیگه بریدم از نوشتن و خونده نشدن؟ فکر کردین من جا زدم؟ نه دادااااااش! من کم نمیارم...
رفته بودم سفر ... به جایی که آرزوشو داشتم. شهر محل تحصیلم...مشهد. خیلی یهویی جور شد و من دیداری تازه کردم با دوستام، هم اتاقیام، دانشکده، استاد راهنمام و .... همه ی اون محیط دوست داشتنی و از همه دوست داشتنی تر... حرم!
خیلی خوب بود. نفس اساسی تازه کردم
خدایا ممنونممممممممممممم
پ.ن: امروز آزمون دکترا دادم...صرفا محض خنده ... وگرنه حتی یه کتابم نخونده بودم! هاهاها
