سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
من برگشتم
خووووووووبین؟
آقو ما شرمنده. این پیرمرد (لپتاپ) بالاخره دیگه پای ما رو وا کرد به ...کلانتری؟ نه! به تعمیرگاه لپتاپ در شهری که اگرچه زادگاهمه ولی غریبه تر و ناآشناتر از مشهده و.. اونم نه واسه ویندوز ها ... نتم دیگه وصل نمیشد که مجبور شدم ببرمش درستش کنم خلاصه ... آقو پرسون پرسون رفتیم مغازه داداش یکی از دوستام ...نه رمانتیکش نکنین... طرف زن داره متاسفانه
جونم براتون بگه طرف با روی گشاده از ما تحویل گرفت و گفت تا فردا عصر حاضره و اینا...رفت تا 4شنبه هفته پیش که بالاخره لپتاپ دل و روده باز شده رو تحویل داد (البته با ویندوز 8) و یک دستگاه مودم وایرلس نیز خریداری نمودیم. و.... از 4شنبه پیش کجا بودم؟ بععععله. جونم مجدد براتون بگه اینم از دسته گل داداش دوست جان ما می باشد. تنظیمات مودمو اشتپ وارد کرده بود و مودم بیچاره رفته بود تو اغما.
خلاااااصه! یه هفته هم بند این بودیم تا دیروز که درست شد.
یعنی.... الان دارم نفس می کشم عمییییییق...
دیگه جریان این بود که ما در خدمت نبودیم... کلی نگران بودم که شماها ترکم نکنین! ترکم نکنین ها
براتون بگم از هر چی میکشیم از این اشناهاست هر کاری داشتی دست هر کسی بده جز اشنا اخه ان فکر میکنه بخاطر شما داره پارتی بازی میکنه و خیلی واستون کار میکنه و پول هم با تخفیف حساب میکنه شما هم اعصابت خورده بخاطر تاخیر و این حرفها اصلا نمیتونی هم غر بزنی
یعنی راستشو میگی؟ اخه نمیدونم چرا من همش فکر میکنم این غیبتهات مربوط به چیز دیگری است
مثل یکی از همکارانم که من مطمئنم (شک دارما اما خوب میگم مطمئنم) نی نی توی راه داره اما خودش انکار میکنه
به جان خودم راست می گم. لبتابه داغون شده بود. یعنی روم نمیشد به فروشنده نشون بدم چه بلایی سرش آوردم! فکر کنم پیش خودش می گفت دختر این قدر بی سلیقه؟
و البته با خودم درگیرم... درگیر. کاش یه وقتایی می شد مغزتو بیاری بیرون و دیگه فکر نکنی. دیگه سیم کشی ایم قاتی کرده