نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

علامت تعجب

سلام به همه... حاضران و غایبان
خوبین؟
تنبلی یعنی این که اینقدر نیومدم وبلاگ که رمز عبورش داشت یادم می رفت ...نچ،نچ،نچ...
ولی وقتی اومدم دیدم قدرتی خدا سه تا نظر دارم که تبلیغاتی هم نیستن، من و این خوشبختی محاله... می بینین چقدر بی جنبه ام؟ امثال گولو کرور کرور نظر دادن خواننده هاشون بعد من واسه سه تا ذوق می کنم . در پاسخ باید عرض کنم که کمیت مهم نیست کیفیت مهم است . خلاصه
یه علامت تعجب دیگه هم این روزا داشتم. آقو از روزی که ما تو روزنامه خوندیم تا حالا ملت سر کار بودن و اصلا هم تعداد دخترای مجرد بیشتر از پسرها نیست که هیچ تازه 1 میلیون نفر هم کمترن در رخدادی بی سابقه همزمان 4خواستگار پای بدبوی خویش رو وارد زندگی ما کردن... اصلا داغونم له له... آخه من یه خواهری دارم که 12 سال از خودم بزرگتره و کل دوران کودکی و نوجوانی ما گذشت به دیدن سیل خواستگارهای کاردرست که هی رد می شدن... از همین رو بازار کساد خودمان خیلی واسمون جای سوال بود. من از همین جا از انجمن آمار ایران که با یه ارایه اطلاعات و آمار اینجور سرنوشت جوونا رو عوض می کنن.....تشکر کنم یا شکایت؟ این خوبه یا بد؟
شکم واسه  اینه که  عصری دوست دوران راهنماییم زنگ زد و پشت تلفن یهو های های زد زیر گریه ... واسه این که شوهرش نظامیه و اکثرا نیست و تنهاس و خونه شون هم از اقوام دوره و ... بیچاره خیلی دلش گرفته بود. خب این چه بساطیه روزگار؟ شوهر نکنی تنهایی... شوهر کنی تنهاتر؟


نظرات 5 + ارسال نظر
توت فرنگی شنبه 7 تیر 1393 ساعت 16:13 http://setayeshgar58.blogfa.com/

خب حالا اخرش این به کجا رسید

آخرش... اینکه خدارو شکر هنوز نظرات خواننده های وبلاگ ادامه داره و من زندگیم شیرین تر شده... (خوب زدم به کوچه علی چپ؟)
نتیجه اینکه فعلا یکی از دور خارج شده، دوتاشون به یکی تقلیل پیدا کردن (به این نحو که دو تا داداش بودن که مامانه میخواسته ما رو عروس یکیشون کنه اولی دریبل شد چون زیادی حاج آقا بود و کنار دست من دق میکرد بس که من عاقل و سنگینم! فعلا دومی در دست بررسی هست...) آخریم فکنم معدوم شده خبری ازش نیست...
نتیجه خلاصه اینکه الان از 4تا امید ما به همون یکیه.... خدایا نعمتت رو از ما نگیر

مامان فرنیا شنبه 31 خرداد 1393 ساعت 15:33 http://farniagoli.niniweblog.com

ولی کاملا موافقم در هر صورت ادم تنهاست چه با شوهر چه بی شوهر
همسر من نظامی نیست اما ما از خانواده ها دوریم و تفریحمون فروشگاه رفتن است البته دور بودن از قوم همسر خیلی هم بد نیست

همیشه فکر می کنم هیچ آدمی نمیتونه تنهایی آدم دیگه ای رو پر کنه و این شاید غم انگیز باشه...مخصوصا برای آدم نصفه نیمه ای مث من که خدا برای پرکردن حجم تنهاییش خیلی بزرگه
ب......له شکی نیست که دوری و دوستی

مامان فرنیا شنبه 31 خرداد 1393 ساعت 15:32 http://farniagoli.niniweblog.com

چه بامزه شیرازی هستی و آقو آقو میکنی یادش بخیر من شیراز درس میخواندم اینقدر دفعه های اول ان اووو شیرازیها واسم جالب بود میدونو، بازارو، و... ولی از همه جالبتر این آقو بود

ممنون. ولی من شیرازی نیستم درعوض عاشق آقوی همساده ام.... آقوی همساده خودمون نه ها.... همون دلبری که تو کلاه قرمزیه. کاش مث نگار جواهریان یه بارم از من خواستگاری می کرد.
منم مشهد درس خوندم... شهر «یَره» و « شُله» و «نِ»

مهتاب پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 18:57 http://raspinalady2.persianblog.ir/

حالا هی بگید خواستگار کمه!!!!
سلام اولین باره میام وبت
دوست داشتی به منم سر بزن خانوم خوشگله چهارتا خواستگار همزمان دار!!!!

سلام بر مهتاب خانم
ما همه جا دوست داریم سر بزنیم... شما هم قدمت سر تخم چشامون. خوشکله رو اشتباه اومدین... من اسم این جور خواستگارا رو می ذارم خواستگار بابام آخه به خاطر بابام میان خواستگاری...
وای چقدر حس کردم رابطه شما و خواهرتون مث رابطه من و خواهرمه. البته اوشون بزرگتره...عشقمه

ریحانه پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 09:43

من اومدم واسه نوشته های دیگه ات نظر بذارم نوشته بود امکان ثبت نظر برای این نوشته وجود ندارد!! چرا آیا!؟؟
عزیزم خیلی خوبه که کار خوب پیدا کردی !
عجب خواهری داشتیاااا!! ما که یه دونه خواستگار داشتیم با همونم از ترس کسادی بازار ازدواج کردیم

سلام ریحانه جان
به نظر من هم چرا آیا... احتمالا کار ایادی استکباره شایدم داعش! می دم بچه های بالا بررسی اش کنن
واقعا منم تو کف خواهرم مونده بودم. فکر میکردم تنها من این حسو دارم بعدا فهمیدم دخترخاله ام هم تو کف بوده... ولی همچین خواستگارا رو دریبل زد یکی یکی حروم شدن
حالا ما هم کنسل شد دیگه...این خواستگارای نامبرده همه شون کف روی آب بودن.. کلا همه چی با هم منتفی شد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.