نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

نیلی

من کجای قصه زمینم دقیقا؟

سلام سلام

من اومدم

با گرد راهی بر دوش... بلی. نمیدونم چی شد یوهو فهمیدم مدرک لیسانسم گم شده در نتیجه بدوبدوانه رفتم....مشهد!

هرچند یه بار بیشتر حرم نشد برم اما جاتون خالی... مخصوصا لحظه ورود خوب بود...هرچند خروجش.... دیگه اون جور که باید زایر خوبی نیستم. به بزرگی خودش میبخشه....هرچند! میدونم واسه خودم نگرانه... راستی یاد همه وبلاگی ها هم کردم مخصوصا خواننده ها و گولو

رفتم دانشگاه...مردد بودم دکترا برم یا نه...دوستام رو دیدن و اونا هم من جدید رو... می گفتن باور نمیکنن من خشن عروس شده باشم. نشستیم رو چمنهایی که 9سال پیش روشن باهم آشنا شده بودیم و چایی با طعم خنده و کاکوتی خوردیم. 9سااااال پیش! باورم نمیشه.

آقای همسر هم هرازگاهی پیام و زنگی... خدایا اصلا دلم نمیخواد از من ناراضی باشی وقتی باید شکر کنم. منو ببخش لطفا

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان فرنیا چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 ساعت 10:58 http://FARNIAGOLI.NINIWEBLOG.COM

من شیراز درس خواندم اما اصلا انجا را دوست ندارم چون وقتی میرفتیم گردش که ناراحت بودیم و الان هرجایی میرم یادم میافته وای اینجا وقتی امدیم که فلان مشکل پیش امده بود و ....
اما دیدن دوستان عالیه که خوب ما هر کدام از یک شهری بودیم و الان برای دیدن هم نیازی نیست بریم شیراز و متاسفانه نمیتونیم دور هم جمع بشیم باید برای دیدن هرکدام به یک شهر سفر کنیم

الهی بگردم. چرا اینجوری؟ اکشال نداره مشکل زیاده. مثلا یه بار قرار بود بریم اردو بعد آقایون که نشسته بودن پای والیبال یادشون رفته بود پنیر و سیب رمینی واسه تنوری بیارن درنتیجه صبحانه نون و چیپس و خیار و گوجه خوردیم!
ایشالا سفراتون به شادی

سپیده دم سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 20:12

دروددددد نیلی جان
مبارک باشه عزیزم...
انشالله خوشبخت بشی عزیزم

سلام عزیزم
ممنونم سپیده دم. ایشالا همه خوشبخت باشن و شاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.